ماشین بغلی

ساخت وبلاگ
یه وقتایی متنی، صدایی، بویی، نوایی، مویه ای از جایی خیلی اتفاقی بهت می رسه که حالتو زیر و رو میکنه و جزئی از خاطرات حک شدۀ کل عمرت میشه.

امروز صبح، پشت ترافیک چراغ قرمز، خیلی خیلی اتفاقی این آهنگ رو که از ماشین بغلی پخش می شد شنیدم. از لحنش خوشم اومد و از اینکه حدس زدم صدای یکی از خواننده های محبوبم بود. اما....

اما اصلا فکر نمی کردم این آدم، چنین آهنگی رو خونده باشه.... آنقدر متفاوت و آنقدر جذاب.... آنقدرررر درددددددنااااک. از آنها که هم از شنیدنش سیر نمی شوی و هم اصلا دلت نمی خواهد چنین شعر و آهنگی وجود داشته و خوانده شده باشد.... یک جور فرافکنی مازوخیستی... خودآزاری آرامش بخش...

واااااااااااای. همین الان داره می خونه.... لعنتییییییی. لعنتییی...

گاهی وقتا اسمشم نمی دونم...

پریشونم...

پریشونم....

خوشبختی/ فرزاد فتاحی رو نمیشه شنید و اتاق رو تحمل کرد و نزد بیرون و ...

پ.ن. چه خوب که اینجا را دارم. اینجا را که احساساتم را بریزم و در بروم وگرنه معلوم نبود چه رفتار وقیحانه و دیوانه واری ازم سر می زد...

م.باندراس...
ما را در سایت م.باندراس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hellomzfp بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 21:55