بهار در بهار

ساخت وبلاگ
چند روز پیش درحالیکه ویش‌لیستشو دیده بودم و بعدش در حالی مابین دمغی و بی‌حالی داشتیم حرف می‌زدیم ازم پرسید که نگفتی از نوشته‌هات و وبلاگت که حذف کردی و... یهو یاد اینجا افتادم که مدت زیادیه سراغش نیومدم. یادم نمیرود که چه شبها که اینجا یگانه ماوای حال پریشانم بود و چه روزها که حتی کورسویی از پیامی در ایمیلم نبود و اینجا تنها امید برای سرریز رشحات احساسات بی‌‌مونس‌.
ولی این سرای امن و آرام فیروزه‌ای همچنان آرام و باصلابت ایستاد و تکیه‌گاه بی‌پناهی‌هایم بود.
اگر نبود و نمی‌نوشتم چه میشد....
بگذریم دیگه.. آشتی آشتی
جونم برات بگه که این بهار یک بهار متفاوت است... همه چیزمان جور است و باهم جیک تو جیک شده‌ایم. حتی هلو هم برایش نوشتم! گاهی از خودم تعجب میکنم و از این حالی که آنقدر بعید میدانستم برگشتی داشته باشد که تمام لباس زیرها و لباس خوابها و ملزومات دیگر را آویز دیوار مهربانی کرده بودم و خلاااااص‌. اما حالا.... حالا همه چیز مثل یک کابوس و خواب بد که در حین شب تمام‌نشدنی و بی‌پایان می‌نماید جای خود را به یک صبح روشن بهاری باطراوت و زیبا بخشیده که رنگین‌کمان عشق بر آسمان آن نقش بسته و دلربایی می‌کند.

رسم اینجا نوشتن از ناخوشیها و نا‌خوش‌احوالیها بوده و حتی الان هم کم نیست اگر بنویسم و دم به دم تیره‌روزی‌ها بدهم اما این هوای خوش و منظره‌ی زیبا و پلکانی پارک ساعی (اریکسون‌نشان) حیف است که جز شهد و شیرینی از آن تراود.

م.باندراس...
ما را در سایت م.باندراس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hellomzfp بازدید : 144 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 21:55